با سلام

از دوستانی که این ابیات را میخوانند، تقاضا دارم اگر مشکلی در ترجمه میبینند بفرمایند تا اصلاح شود.

یا علی مدد

ألفٌ. . اهواك ايا حيدر ياساقينا عند الكوثر

یا حیدر! ای ساقی ما در حوض کوثر! تو را دوست دارم

باءٌ . . بابُ مدينة علم من يأتيها يأتي حيدر

درب شهر علمی که هر آنکه قصد آن شهر کند باید قصد حیدر کند.

تاءٌ . . تكفيك شهادته انك مولانا بل اكثر

شهادت پیامبر(ص) کافی است بر اینکه تو مولای ما هستی.

ثاءٌ . . ثق يا نبض فؤادي عن حبك لا لن اتغير

ای ضربان قلبم به عشقت اعتماد کن که هیچ وقت من تغییر نخواهم کرد.

جيمٌ . . جندلت أكابرهم فسل الاحزاب وسل خيبر

یا علی! بزرگان کفار را از بین بردی، از جنگ احزاب و خیبر بپرسید.

حاءٌ . . حارت فيك عقولٌ حق لها بك أن تتحير

عقل هایی در مورد تو حیران شدند که حق هم همین است که سرگردان شوند.

خاءٌ . . خابت نفس لئيمٍ لم يتولاك ابى شبر

یا علی! انسان پستی که تو را دوست نداشته باشد، فقیر و ناکام است.

دالٌ . . دامت راية نصرٍ ما دامت في كفك حيدر

یا علی! پرچم پیروزی برافراشته بود تا زمانی که در دستان تو بود.

ذالٌ . . ذللت رقابهمُ ونسفت الشيطان الاكبر

کافران را خوار کردی و شیطان بزرگ را در هم کوبیدی!

راءٌ .. ريحانٌ وزهورٌ عشقك كالمسك او العنبر

عشق تو همچون گلها و گیاهان خوشبو یا همچون مشک و عنبر است.

زاءٌ . . زينت لنا الدنيا بسنا وجهك وهو الانور

دنیا را برای زینت دادی و زیبا کردی حال آنکه روی تو برای ما کافی است که آن نورانی تر است.

سينٌ . . سيفك لما يبرح يفلقُ هامات ويشطّر

زمانی که شمشیر تو آشکار شودسرها را می شکافد و به دو نیم می کند.

شينٌ. . شيدت بإصرارٍ صرح الاسلام وذا مفخر

کاخ بلند اسلام را با همت خود بنا کردی که این باعث افتخار است.

صادٌ . . صمت أذن بغيٍ من جحد الكرار وانكر

««این بیت رو موفق نشدم ترجمه درستی کنم»»

ضادٌ . . ضم اليك فؤادي كي يحضى بالفوز الاكبر

قلبم با عشق تو درآمیخته است تا به رستگاری والاتر دست یابد.

طاءٌ . . طابت نفس محبٍ بولاكم في يوم المحشر

جان کسی که شما را دوست دارد در قیامت شاد می شود.

ظاءٌ . . ظلك كم يحمينا من عرصات الفزع الاكبر

سایه کرم و رحمت تو در وحشت های قیامت از ما حمایت می کند.

عينٌ . . عميت عين حسودٍ من ليس الى فضلك مبصر

چشم حسودی که فضل و برتری تو را نمی بیند کور است.

غينٌ . . غضبوك وهم ادرى ان لا غيرك فيهم اجدر

تو را مورد دشمنی خود قرار دادند در حالی که می دانستنداز تو شایسته تر در بین آنها نیست.

فاءٌ . . فصبرت على المٍ لو لاقى جبلاً لتكسر

پس بر دردی صبر کردی که اگر به کوه وارد می شد، در هم می شکست.

قافٌ . . قادوك ايا عجبي اين الصولات واين الكر

(غاصبان) در ظاهر بر تو رهبری کردند! من تعجب می کنم که کجاست آن حمله ها و یورشها(که در جنگ ها داشتی؟!)

كافٌ. . كسروا ضلع الزهراء وانت بما فعلو مبصر

پهلوی حضرت زهرا(س) را شکستند در حالی که تو شاهد آنچه انجام دادند بودی!

لامٌ. . لطموا وجه القرأن وهل لنفسك ان تصبر

به صورت قرآن سیلی زدند ! آیا تو باید صبر می کردی؟!

ميمٌ. . من حلمك انهلني يانور الرحمن الازهر

از حلم و بردباری خود به من ببخش، ای نور درخشان خداوند.

نونٌ. . نورت دياجينا ومن الشمسِ سناكم انور

تاریکی های ما را روشن کردی، نور شما زا نور خورشید درخشان تر است.

هاءٌ . . هامت فيك قلوبٌ هيمها وجدك ياحيدر

یا علی! قلب هایی شیفته تو شد که دوستی تو آنها را شیفته خود کرد.

واوٌ . . واليتك لا طمعاً في مالٍ او جاهٍ يذكر

تو را دوست دارم(یاری می کنم) اما نه به خاطر طمع در پول و مفام.

ياءٌ . . ياربي ثبتني بولايةِ من صام وكبّر

پروردگارا! مرا در دوستی کسی که روزه می گرفت و تکبیر ممی گفت(عبادت می کرد) ثابت قدم بدار.